English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (699 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dry pack U مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coffin U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffins U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
aggregates U مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
aggregate U مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
batch U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batches U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batcher U دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
wisha U برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
blacktop U موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
bathometer U دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
fucus U رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
boring tubes U لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
aquaplane U قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
flag stones U تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
gasogene U مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
hypodermic syringe U کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
balbriggan U یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
inoculum U مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
roller bandage U نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
bow compass U نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
serinette U ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
windlasses U ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
windlass U ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
caliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
gluteus U یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
chucks U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
hundreds and thousands U یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
chucked U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
bock U یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
calliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
chuck U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
splint U نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
monochord U الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
land plaster U صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
leno U یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
vibrator U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
vibrators U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
character U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
hyphens U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
opalite U ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
hyphen U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
amalgam U الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgams U الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
carbon seal U وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
puddle U ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
puddles U ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
jute U کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
proportioning U توزین شن و ماسه و سیمان و اب جهت تهیه بتن
aluminum wool U رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
building sand U خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
admixtures U موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
apostrophe U که درموارد زیر بکار میرود
apostrophes U که درموارد زیر بکار میرود
lampron U چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
fuller's earth U خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
lakh U سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
studs U زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
crosse U چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
baby siphon U سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
bay leaf U برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
baseboard U چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
aniseed U تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
nuggar U بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
propety man U متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
property master U متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
thyratron U پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
the smoking gun U شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
kelvin tube U لوله کلوین که جهت اندازه گیری عمق اب بکار میرود
mashy U نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود
in flagrante delicto U شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
Molotov cocktails U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktail U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
manrope U طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
goggles U عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
distemper U ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
toluene U مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
jelutong U ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
hi U فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
nitrobenzene U ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
rollpin U پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
cellulose acetate U ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
pontage U مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
steeve U خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
game theory U این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
pitot pressure U فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
design stress resultant U تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
to puddle clay and sand U ازرس و ماسه گل ساختن ماسه و گل رس را بهم امیختن
core binder U ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
down U پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
dental floss U نخی که برای پاک کردن فواصل بین دندانهابکار میرود
drier U ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
quicksand U ماسه روان ماسه دانه نچسبیده
future promissory U زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
false work U تکیه گاههای موقت که برای قابل بندی بتن یا داربستهابکار میرود
froe U ابزاری شبیه گوه که برای شکاف تخته والوار بار میرود
restoration U احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
quicksand U ماسه ناپای ماسه غلطان
viminal U ترکهای
besom U جاروب ترکهای
advance cracking U ترکهای عمیق
willy U سبد ترکهای
stepper U چیزی که برای پله بکار می رود
wicker U بید سبدی ترکهای
map cracking U ترکهای نقش وار
applied U برای هدف معین بکار رفته کاربسته
it is of no use to us U بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
pulsatilla U شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
white line U خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
polyonymy U بکار بردن چند نام برای یک چیز
software mointor U برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
polyonging U بکار بردن چند نام برای یک چیز
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
boast U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
muller U سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
listerine U یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
excipient U مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
boasted U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
cullet U خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
boasts U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
check sum U جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
gibberish U اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
wet blanket U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wet blankets U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
nixie tube U یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
court plume U پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
nundinal letter U حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
power house building U ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
slanders U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandered U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
decking U تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
slander U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandering U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
dipstick U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
winching U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winched U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winch U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
additions U رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
addition U رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
winches U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
dipsticks U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
z 0 U یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
putty powder U گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
junk U ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
law calf U پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
vegetable oil U روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
malines U تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
jeweller's putty U گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
prunella U پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
blend U مخلوطی
blends U مخلوطی
linstock U چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
strobe U سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
gabion U سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
cyaniding U عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
framebuffer U یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
yoke U قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
mixture U امیزه مخلوطی
blend of colors U مخلوطی از رنگ ها
mixtures U امیزه مخلوطی
gpss U زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
collator U ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
diptych U دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
algol U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
head load control U روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
hard sauce U مخلوطی از خامه وشکروچاشنی
reflexes U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
scripsit U بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
reflex U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
beanpoles U چوبه یا تیرچه یا ترکهای که بر زمین فرو میکنند تا بته لوبیا از آن بالا رود
beanpole U چوبه یا تیرچه یا ترکهای که بر زمین فرو میکنند تا بته لوبیا از آن بالا رود
mincemeat U مخلوطی ازکشمش وشکر وگوشت
baralyme U مخلوطی از هیدروکسیدهای باریم و کلسیم
stair stepping U روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
compressor bleed air U هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
upkeep U مرمت
mending U مرمت
repairs U مرمت
repaired U مرمت
repair U مرمت
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
tetrytol U ماده منفجره تتریتول مخلوطی از تتریل و تی ان تی
differential spoilers U اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com